سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم حیدرزاده


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
2110

:: بازدید امروز :: 
0

:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

مریم حیدرزاده

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

85/6/18 ::  6:5 عصر


کاش که عشق وعاشقی ، جوون وپیر سرش می شد         

اونی که خیلی دوسش دارم ، اسیر سرش می شد                  

 

کاش دلی که نمی دونم چرا قسمتم شده

آدم پر از حیا وسر به زیر سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش که بلا سرش می شد

معنی وا‍ژه تلخ مبتلا سرش می شد

 

اونی که همش منه ، دوست نداره تا ما بشیم

واژه رسمیو سنگین شما سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش کمی شب سرش می شد

عاشقی با احترام وبا ادب سرش می شد

 

عمر یه تو حسرت گرمی دستانش می سوزم

اونی که منو سو زونده کاش که تب سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش آرزو سرش می شد

معنی جمله ناز تو بگو سرش می شد

 

حر فا مو که می دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمی ده

لااقل کاش توی قصه ، گفتگو سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش گل یاس سرش می شد

صفری که هدیه ی اونه تو کلاس سرش می شد

 

کاش یه لحظه خودشو فقط به جای من می زاشت

شوق درد عاشقای بی حواس سرش می شد

 

اونی که عاشقشم ، کاش اسمون سرش می شد

ج‍‍‍زدو رنگی ، یه کم از رنگین کمون سرش می شد

 

عمریه بهش میگم دیوونتم ، سکوتو هیچ

نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش مشد

 

اونی که عاشقشم کاش که وفا سرش می شد

شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش می شد

 

نمی خوام تمام حرفارو بفهمه لا اقل

کاش خود دوست دارم ، جداجدا سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش می میرم سرش می شد

واس خاطر تو ماهو می گیرم سرش می شد

 

یه جوری زمزمه می کنه که از پیشش برم

لا اقل کاش نمی شه ، کاش نمرم سرش می شد

 

ای کاش اون فقط یکم دربه دری سرش می شد

اینکه می میره دل از بی خبری سرش می شد

 

کاش همه رنگایی که خودش می خواد و نمی دید

یه کمی رنگ من خاکستری سرش می شد

 

اونی که عاشقشم ، کاش که سفر سرش می شد

رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش می شد

 

نه دوسم داره نه می گه دوست نداشته با شمش

کاش یه بار منم به همراهت ببر ، سرش می شد

 

اونی که عاشقشم کاش که جواب سرش می شد

میون هر کی که داره ، انتخاب سرش می شد

 

کاش جای خیلی چیزا که بلده فقط یه کم

عشق این عاشقو بی حد وحساب سرش می شد

 

کاش یه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت می شه؟

شمع و پروانه وفانوس و خدا وحساب سرت می شه؟

 

من خودم یه وقتا دیدم نگران من میشی

ترس وکهکشان وگیتار ودعا سرت می شه؟

 

ببینم قایم نکن خیلی چیزا سرت می شه

بدی وزشتی قلب آدما سرت می شه

 

واسه همینه که خوب داری بازی می کنی

که همین حرفای که زدم کجا سرت می شه

 

تو تمام دردامو سرت می شه ، سرت می شه

نه که حالا ، از اون اول همیشه سرت می شه

 

می دونی عاشقتم ، دلت برام شور می زنه

ولی بیشتر از می خوا مش ، نمی شه سرت میشه

 

من می رم ، حرفای من یه روز باورت می شه

شعر من کلید قفل زرد دفترت می شه

 

اما هر چی که شدی ، رسیدی به هر جا بدون

گفته بودم تو قد فرشته ها سرت می شه

 

من که هر چیزی نوشتم از تو بازم سرم نشد

اینکه شاید نباشم پیش تو باورم نشد

 

فکرامو کرده بودم خواستم همین حالا برم

نزارش پای دروغ ، آره نشد برم ، نشد


85/6/18 ::  6:0 عصر


یه جای نقشه بزرگ دنیا

یک کشور پر از بهشت ودریا

 

یه سرزمین، پر از رز وشقایق

مهد یه عا لم ، آدمای عاشق

 

یه جا که خشکی وبلندی داره

تو قدمتش حافظ و سعدی داره

 

یه عالمه معدن احساس داره

کوچه هاش عطر زنبق ویاس داره

 

به قهرماناش همیشه می باله

دل کندن از خاک زرش محاله

 

هر گوشه از اون پر افتخاره

چهار تا فصل عاشقش ، بهاره

 

خزر ، دنا ، زاگرس واترک داره

کلی چیزای تازه وتک داره

 

تو عاشقاش لیلی ومجنون داره

کویر ودریا چه وهامون داره

 

کشور ما خونه ابن سیناس

مال یه قهرمانی مثل نیماس

 

توی جنوب نخلای خرما داره

تو سنتاشم، شب یلدا داره

 

یه پهلوانی مث رستم داره

چشمه هایی به رنگ زمزم داره

 

مردمی داره مث عطر شالی

فرقی نداره شرقی یا شمالی

 

اونا براش باافتخار جون میدن

برای زنده موندنش ، خون میدن

 

مراقبن حتی یه ذره از خاک

نیفته دست دشمنای نا پاک

 

این سرزمین همیشه پاک وزندس

تو بازیای دنیامون ، برندس

 

الهی که تا زنده ایم وآباد

زنده بمونه سرزمین فرهاد

 

اسم قشنگش همیشه تو نقشه

به هر غریبه ، حس خوش می بخشه

 

ما به تموم داشته هاش می نازیم

هر چی نداره کم کمک می سازیم

 

تا که یه روز کسایی که تو دنیان

بگن که بهترین جا ، یعنی ایران


85/6/18 ::  5:57 عصر


دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن

همشون هنر دارن ، یا شاعرن یا نقاشن

 

یا که پشت پنجرش با گریه گیتار می زنن

یا که مجنون مشن و تو کوچه ها جار می زنن

 

دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمی دونست

سربودم ازخیلیا و لایقم نمی دونست

 

دست گذاشتم روکسی که مجنونا دیوونشن

همِِِه ی شاهزاده ها ، دربون دور خونشن

 

دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه

شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه

 

دست گذاشتم رو کسی که طعم چشماش عسله

کمترین شعری که تومی شنوی از اون غزله

 

دست گذاشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره

خورشید از شعله ی چشمای اونه که تب داره

 

دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن

مردشن دیوونشن مجنونشن ، پرپرشن

 

دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادن

همه جورشوداره هم عجیبن ، هم عادین

 

دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه

ظاهرش گندمیه ، به چشمم اما کیمیا

 

دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز

کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز

 

دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه

سرنوشت هر کسی که می خواد اونو، باختنه

 

دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره

من تو پاییزم و اون اهل یه جا ، تو بهاره

 

دست گذاشتم رویکی که شعر موگوش کرده

اخرین بیت و می خونه و فراموش میکنه

 

دست گذاشتم رو یکی که کهکشون قایقشه

انقدر دوستش دارن هر کی خوبه ، عاشقشه

 

دست گذاشتم رو یکی که خندشم نفس داره

تو تمام نقشه های خوب دنیا دس داره

 

دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه

ولی هرکسی رو که تو نشون بدی ، می گه کمه

 

دست گذاشتم رویکی ، ما رو چه به فرشته ها

برو شاعر تو بمونو عشقو ، دست نوشته ها

 

دست گذاشتی رو یکی که از تو خندش می گیره

اینارو دلم می گه می گه و بعدش می میره

 

دست گذاشتن رو کسی اسونه اما ساده نیست

توی اینجور بازیا ، خب همیشه اراده نیست

 

می نویسم که رو هیچکی دست نمی زارم

ولی دروغه من هنوز اونو دوستش دارم

 

دست گذاشتم حالا رو قلبمو، چشامو ، سرم

تا مث تو قصه ها ، از یادم اونو ببرم

 

ولی دست عاقلتره مونده روی همین یکی

چرا من بزارمش رو سر و چشام ، الکی